عشقم ...
سلام دختر زیبای من ، مامانی واسه یکی یه دونش بمیره که اینقده نفسه ، دیروز رفتیم خونه مادرجون صغری ( مامان خودم ) ، خاله سمیرا و خاله نسرین و دایی محمد هم بودن ( خاله ها و دایی خودم ) ، هر کدوم از خاله ها به نحوی نازت میدادن ، بچه هاشونم که نگو و نپرس ، عاشقتن ، بغلت میگیرن و بوست میدن ، میدونی چیه مامانی من نوه اولی خانواده مامانی هستم و جز من کسی ازدواج نکرده و سنشونم کمه ، اینجوریاس که همه دوست دارن و واست میمیرن
اینجا هم بغل خاله سمیرا هستی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی